`

اینچنین بود.. اونچنین شد :| +بعدانوشت

 

محبوبه هستم

یک هنرجوی تذهیب

از هفته اول مهر ماه زیر نظر استاد الف :دی 

 در حرم مطهر رضوی 

مشغول یادگیری هنر زیبا و جذاب تذهیب بسر میبرم

اینم اولین کار رنگم بحساب میاد

اسمش "شمسه" ست

 

این طرح قریب به چهار ماه زمان برد

امیدوارم از دیدنش لذت ببرین : )

 

طرحی که ملاحظه می فرمایید انتخاب نهایی استادم از بین چند طرحی بود که کشیده بودم

 

۱- روی کاغذ کالک به ابعاد ۳۰×۳۰ طرح رو پیاده می کنیم

 

۲- طرحِ آماده شده برای انتقال روی مقوا ماکت

 

 

 

۳- بعداز کپی روی مقوا ماکت، کار باید به اصطلاح باند پیچی شود..

برای جلوگیری از کثیف شدن

 

۴- برش هایی رو صفحه ایجاد می کنیم برای سهولت در رنگ کردن

 

۵- به این کار میگن "قلم گیری" یا همون دورگیری خودمون

که با ریز ترین قلمو از نظر ضخامت، انجام می شود.

 

 

 

 

۶- بحول و قوه الهی با مرارت های بسیاااار، 

کار قلم گیری به پایان رسید..

 

۷- مرحله اول در رنگ، اینه که شما ابتدا شاخهها

برگ ها

و تزیینات کارو رنگ بزنید.

"رنگ طلایی"

 

 

 

۸- بعد از رنگ طلایی که رنگ شاخه ها و برگها و غیره بود، نوبت به

رنگ کردن گلهای زمینه رسیده..

این تصویر و تصویر بالا نمایی از رنگ گل ها رو نشون میده

 

بعد از رنگ کردن گل ها می رسیم به بخش خوشمزه کار

یعنی رنگ کردن زمینه

البته که در کنار لذت وافرش، بشدت لج درآر و جیگر درآر بود :/

رنگ های فیروزه ای، آبی فیروزه ای و عنابی رو ملاحظه می فرمایید.

 

۹- این هم، همان توضیحات بالا به انضمام آشنایی با رنگ سبز کله غازی

 

 

۱۰ و مرحله نیمه نهایی کار

چرا میگم نیمه نهایی

چون در این تصویر شما شرفه های دور کارو نمی بینید

+هنرجو مشغول به کار می باشد (کشیدن طرح) :دی

 

 

+ کار دومی که قراره انجام بدم

یک نشان هست

تا مرحله چهار، پیش رفتم، ولی شما دو مرحله اول، یعنی طرح رو روی کاغذم کشیدم و بعد از اندازه گیری، روی زمینه اصلی، قرار دادم برای انتقال کامل طرح.

 

چطور بود؟ : )

 

+بعدانوشت

بالام جانان عزیز :|

برای دیدن کیفیت بهتر تصاویر 

روی آن کلیک کنید ممنونتون میشم -_-

: )))))

۳۳ نظر

😞


توی رنگ کردن کارم بشدت به مشکل برخوردم

رنگی که الان زیر دستمه عنابیه

یه رنگ تیره و بد قلق

رنگی که چون هنوز بَلَدش نشدم اذیتم می کنه و لک میشه :/:((

به خاطر تیرگی زیر چشمم نمی تونم با اتوبوس اینور اونور برم و کلا حس بیرون رفتن و به خلق الله توضیح دادنو ندارم ://

عکسا رو برای استاد فرستادم ولی ایشون امکان وصل شدن به نت رو ندارن :| :( و از دیروز با یکی از اساتید تبریزی که عضو کانالشونم، در ارتباطم.

راهنماییاشون عالیه و تا همین الان کمک حالم بودن و راهنماییم کردن، عکسا رو برای ایشونم فرستادم و منتظر آن شدنشونم :( 

اینجا دقیقا همون نقطه ایه که استاد گفتن امکان امتحان و خطا هست :((( 

هووووفففففف :|


بعدا نوشت: اینم کار الانم


۱۵ نظر

پارکینگ شماره یک


دیشب پیام گذاشته بودن که
 به مدت ده شب کلاسمون توی نمایشگاه آستان قدس رضوی واقع در ورودی باب الجواد، پارکینگ شماره یک، زیر زمین صحن جامع رضوی برگزار میشه. (بازدید برای عموم آزاده و ساعت بازدید هم پنج عصر تا ده شبه→ محض اطلاع حضار :دی)


از مهد که برگشتم خونه یکراست رفتم اتاقم و مامان و یسنا رو با هم تنها گذاشتم
چرا که هم ضعف کرده بودم بخاطر ضربه ای که زیر چشمم خورده بود (بعله باز بگید خوش بحالت مربی مهدی :| *) و هم بعلت کسری خواب و برای اینکه بتونم سه چهار ساعت توی کلاس دووم بیارم نیاز به استراحت داشتم :|
نماز هم، پَر :|| 

حوالی سه و نیم بود زدم بیرون و تقریبا یک ساعت بعد، جلوی بست شیخ طبرسی بودم. (تا اینجا اصلا حواسم به نماز نخونده نبود :||) هر بار رنگا و ماکتمو میبرم حرم کلی معطل نامه بازی ها و بازرسی های خدام میشم. از شانس منم همیشه شیفتا عوض میشه و تا من زنگ بزنم هماهنگ کنم و اونا باز زنگ بزنن به مسئول مربوطه تا اجازه صادر بشه و من وارد حرم بشم یه پروسه ده دقیقه، یه ربی زمان میبره :/ منم با دهان روزه قشششنگ هلاک میشم :/
 استاد یه حرکتایی زده که دیگه ماها اذیت نشیم و به قولی اذیتمون نکنن ولی فعلا که مُهر تایید روش نخورده و یحتمل چند هفته ای طول می کشه..

رسیدم به رنگ کردن زمینه کارم ^_^ رنگ گلامو زدم و خوش خوشان رفتم حرم تا پالتمو بهمراه تاییدیه استادو بگیرم و بیام واسه رنگ کردن زمینه.. نمای کلی کارم سبز رنگه.. یعنی مخلوطی از رنگ کله غازی، آبی فیروزه ای، فیروزه ای و.. عنابیِ جان ^_^ فقط امیدوارم تمیز رنگ کنم. استاد از کار هم دوره ایم راضی نبود ولی اینم گفتن که چون کار اولتونو زیاد نگران نباشید ولی خب من می خوام همین کار اولم هم، تمیز باشه و هم بی نقص (عینک دودی)

+ حوالی هفت و نیم نماز ظهر و عصرو خوندم.
دروغ نگفتم اگر بگم که میون دعاهام از آقا جانم برای برآورده شدن دعاها و آرزوهای خودم و شما، هی به آقا می گفتم میشه ایندفعه رو ندید بگیرین؟ میشه نگاه مهربونتون همچنان بهم باشه و ازم غافل نشین؟ :(( میشه...؟ أنا نادم :((


* اومدم جلوی مهنازو بگیرم که کار خطرناک انجام نده و خدای نکرده از روی تاب نیفته، نمی دونم چجوری میشه که یهو گوشه تاب می خوره زیر چشمم و یه لحظه همه جا رو سیاه میبینم.. الانم کبود شده :|| انگاری از پدر گرام کتک خوردم :دی

++ اگر مشهد هستین حتما در کنار زیارتتون یه سر به نمایشگاه آستان قدس رضوی بزنید و از غرفه ها دیدن کنید. 
کنار میزکار تذهیب، یه حاج آقای مهربونی نشسته و خوشنویسی می کنه ^_^ یه بسم الله دلبر ازشون هدیه گرفتم و نشد عکسشو بذارم اینجا، ان شاءالله صبح علی الطلوع ضمیمه پستم می کنم. نت کند آدمو پیییر می کنه :|

این شما و این، خط دلبر ^_^



ماکت کوچک شده ی بارگاه مطهر رضوی


و من الله التوفیق : )
۲۳ نظر

اندراحوالات امروز


تنالیته های رنگی رو تو پالت درست نکردیم و تو این ظرفای نمونه گیری که درش چفت و بست میشه، درست کردیم. حالا بعد از گذشت دو روز درشونو که باز کردم تازه متوجه شدم هییییچی از ترکیب رنگا یادم نیست و نمی دونم این رنگی که جلومه، صورتیه کم رنگه یا از خانواده بنفشه و بعد از تست کردن روی کاغذ و دقیق شدن روی درش، متوجه شدم بنفشه :| ( در این حد داغونم :|| ) 


داشتم از ترکیبشون می گفتم، فکر کنم از این به بعد باید یه دفترچه دم دستم باشه تا نکات استادو تند تند توش بنویسم و زیاد روی حافظه ماهی طورم حساب باز نکنم -_-

+ با خودش تکرار می کند که سبز پسته ای از ترکیب چه رنگی بوجود آمده است؟! :| زرد و سفید و کمی آبی آیا؟! (خنگم خودتونید :|)


+ بعد از اینکه بابا کولرو سرویس کرد و راهش اندخت و روشنش کردیم، کلیییییی آت آشغال از دریچه ش به بیرون شوت شد و با اینکه روی تمام وسایل خونه پارچه کشیدیم اما افاقه نکرد و فقط یک ساعت تمام (با چاشنی اغراق!) مشغول جارو زدن و گردگیری بودم :|


بعد از گردگیری وسایل نوبت به تمیز کردن برگای گلدونا رسید. 

فقط همینو بگم که با تمیز کردنشون خستگیم برطرف شد و حس خوبی پیدا کردم. نه بعد از اتمام کار، حین تمیز کردنشون : )


++ دیروز آقای جوشکار اومد و توی حیاط برامون یه سقفی کوچولوموچولو با نرده آهنی یی که داشتیم درست کرد. خونه ای کوچیک برای گلدونامون که از شلوغ پلوغی حیاط کاسته بشه و یسنا هم راحت بتونه توی یک وجب جا توپ بازی بکنه : ) 

الان بیشتر از اینکه پایین و جلوی پامو نگاه کنم، نگاهم به بالا و سقف روی سرمه ^_^ 


+++ چند سال پیش وقتی میز تلویزیون خریدیم آقای فروشنده برای اثبات نشکن بودن شیشه اون، یه چکش برداشت و الان نزن کِی بزن :|

هر بار می خوام تابلوی اسم اعظم روی تلویزیونو تمیز کنم میگم بذار یه بار برم روش و عوض چهارپایه تابلوی مورد نظرو تمیز کنم : ))) ولی همیشه یه چیزی مانعم میشه و اونم اینه که "کوزه یه بار میشکنه" :|||| اومدیم و شکست و تلپی افتادیم، حالا خر بیار و باقالی بار کن -_-


۹ نظر

شترمرغ جان :دی



پیشنهاد دارم چه پیشنهادی ^_^

خاله جان تخم شترمرغشو برام آوردن

تا روشو تذهیب بکشم


فقط یه مسئله ای وجود داره

اینکه اون ماژیکا رو چجوری پاک کنم؟؟

اول باید به استاد نشون بدم

شاید چون روش رنگ بخوره

 نیازی به پاک کردن حتا نداشته باشه!


۱۷ نظر

خمیر دندون


چند روز پیش از شبکه مستند کلیپی پخش شد که راه های خانگی پاک کردن انواع لک توسط خمیر دندونو آموزش می داد.

امشب که دورگیری طرحمو تموم کردم و رسیدم به رنگ آمیزی

عوض برداشتن رنگ طلایی، رنگ زرد رو تو پالت ریختم و با قلمو رقیقش کردم و بالطبع استفاده 😐

تقریبا چند برگی رو رنگ کردم تا اینکه متوجه شدم طرحم داره شبیه تشعشع های خورشید میشه 😶😯 یکم که دقت کردم فهمیدم ای وای من اینکه زرده! من چرا دارم زرد می کنم؟؟؟😶😐😑

مگه استاد نگفتن طلایی؟! 😕😐


همینطور هاج و واج میخ طرحم شده بودم که صدای مهدی رو کنارم شنیدم.

فقط بهش گفتم خراب کردم 😞 

شاید باورتون نشه ولی تنها چیزی که اون لحظه شنیدم همین بود: غصه نخور معجزه خمیر دندون رو دست کم نگیر، روشو با خمیر، سفید کن!!!!!


من 😒

طرحم 😐

خمیر دندون 😑

دوباره من 😬


+ زنگ زدم به استاد و ماجرا رو توضیح دادم

استاد هم عوض اینکه راهکار بدن، فرمودن تو چرا هر موقع زنگ میزنی از یه شماره دیگه ست؟ 

خدایا توبَح، یعنی فقط دوست داشتم موهای سرمو بکَنم

من این ور خط دارم جوش طرحمو میزنم و حرص می خورم

استاد سوال براشون پیش اومده که چرا اینبار با یه شماره دیگه تماس گرفتم!

اَی خِدا 🙏

خلاصه اینکه روی اونایی رو که رنگ زرد زدم، طلایی زدم و انگار نه انگار قبلش یه دست رنگ دیگه ای زده شده!!!! 


++ یکم پیش برم، عکسشو میذارم.


۱۲ نظر
درباره من


وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ
لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ
وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ


***یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ/صف2
ای کسانی که ایمان آورده اید! چرا سخنی می گویید که عمل نمی کنید؟!***


این روزها که می گذرد، هر روز
در انتظار آمدنت هستم!
اما
با من بگو که آیا، من نیز
در روزگار آمدنت هستم؟

قیصر امین پور

طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان