سلام. عصر جمعتون بخیر و خوشی...
الان که دارم این پستو میزارم خونه ی اون یکی مادر بزرگم هستم :)
شما هم مثل من، مامانِ مامانتونو بیشتر دوست دارین؟
می دونم کارم اشتباهِ، ولی واقعا من این مامان بزرگو بیشتر دوست دارم ^_^
چون خونشون از خونمون فاصله داره، نمیشه که هر وقت دلتنگشون شدم، بهشون سر بزنم.تقریبا جمعه ها به دیدنشون میایم.
خونه ی مامان بزرگم، ساختش قدیمیه، از این خونه هایی که تا در و باز می کنی با یه حیاط پرِ دارو درخت مواجه بشی نیست، ولی خوشکله.
خونشون تو کوچه است؛ و از این درخچه های چسبک( فک می کنم اسمش همینه) دارن، ازینایی که یه جورایی می چسبن به دیوار و رشد می کنند ^_^ کوچشون با همین گیاه، تو فصل بهار و تابستون زیبا و دیدنیه.بماند که تو فصل پاییز برگاش رویایی میشه ^_^
در ورودی رو که باز می کنی، اولین چیزی که به چشمت میاد درخت میوه ی انجیرشونه که گوشه ی حیاط خودنمایی می کنه.
هفته ی پیش، گفته بودن که میخوان شاخه های اضافشو هرس کنن. من مخالف بودم چون می گفتم هنوز زنده اند(بیدارن) ولی مامان بزرگم میگفتن، نه الان وقتشه!!!
خلاصه، اون روز و بیخیال شدنو من فاتحانه خونه ی مامان بزرگو ترک کردم.
ولی ...
چشمتون روز بد نبینه، امروز صب که اومدم با چنان صحنه ای مواجه شدم که فقط یه لحظه تو حیاط خشکم زد!
آخه گفته بودن شاخه هاشو هرس می کنن نه اینکه بزنن تنه ی درختو ناقص کنن!
فقط یه متر از تنه ی درختو نگه داشتن بقیه رو بریدن😭
من اعتراض دارم...
+الان به شدت به یه نفر احتیاج داشتم که دِقِ دلیمو سرش خالی کنم! چون کسی رو پیدا نکردم، گفتم حداقل بیام بنویسم.
+ اصن معلومه که من عصبانی نیستم😂
+ اینجایی که نشستم روبه روم پنجره ست و به حیاط دید داره، با هر بار دیدنش داغ دلم تازه میشه😭
+ببینید با درخت انجیر چیکار کردن😞
+بعدا نوشت: فراموش کردم بگم که، اون بیل و کلنگی رو که تو عکس می بینین، مخصوص کارگران محترم هستش که طرح اکو! رو تو کوچه ی مامان بزرگم شروع کردن😡
+یه سیخونکی هم به مسئولین محترم شهرداری بزنم و اون اینه که؛ چه اصراری دارن کنده کاریاشونو بزارن واسه زمستون؟! من موندم والاع :/
نمیدونم تا حالا قسمتتون شده به زیارت امام حسین(علیه السلام) برین یا نه؟ اگه رفتین که خوش به سعادتتون و قبول باشه(بح بح سوغاتی ^_^ )؛ ولی اگه مثل من حسرت زیارتشون به دلتون مونده، ان شاءاللّه خدا قسمت و روزیتون و روزیمون بکنه.
سفرهای زیارتی، سوغاتشون مشخصه. یا مهر و تسبیحِ یا سجاده و تازه گیا دیده شده که یه قواره چادری یا یه تیکه لباسم به عنوان سوغاتی، زوّار محترم می آورن!
القصه، من تا حالا سجاده نداشتم، تو خونه زیاد داریم! ولی من هیچ وقت تمایل به داشتنش نداشتم! تمام لوازم نمازم خلاصه میشد در، یه چادر سفید +یه جانماز کوچیک+ یه تسبیح ^_^ و یه کتابچه ی دعا. همین!
موقعی هم که، کسی به زیارت می رفت و سجاده واسمون میاورد، مامانم اصرار می کردن که من یکیشو بردارم، ولی من زیر بار نمی رفتم و هی بهانه پشت بهانه که، خیلی زشتن! اصلا به دلم نمیشینه و از این جور چیزا.. «اوف بر من باد! خدا منو ببخشه :) »
تا اینکه؛ امسال یکی از اقوام به زیارت رفتن و برای من یه سجاده آوردن! (احتمالا نمی دونستن که من از سجاده استفاده نمی کنم)
اولش قصه ی من و مامانم شروع شد. ولی وقتی سجاده رو باز کردم، وقتی دیدمش، شیفتش شدم. با اینکه طرح خاصی نداره، خیلی ساده است ولی همون بار اول که دیدم، دلمو برد ^_^
نمی دونم چه حکمتی درش بوده که من بین این همه سجاده ای که می آوردن، حتی طرحا و رنگهای قشنگ و زیبایی هم داشتن و البته گرونتر هم به نظر می رسیدن، ولی باید از این یکی خوشم بیاد، که هم ساده است و هم ارزونتر :)
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حل معما نه تو خوانی و نه من
+مهم نیست رو سجاده نماز بخونی یا فقط یه مهر داشته باشی، مهم اینه که از ته ته ته دلت، از اعماق وجودت، بدونی که عبادت چه کسی رو به جا میاری:)
+اینا حاشین! امیدوارم اعمالمون خالص باشه :)
+مگه خودتون سجاده ندارین که می خواین سجاده ی منو ببینین؟! والا.ایشششششش :)
ای بابا...
دیگه همینو کم داشتم.
فکر کنم مغزم هنگ کرده؛ کلا قفل شده.😞
تا حالا شده معنی یه کلمه ای رو بدونید ولی یهو اون کلمه رو یه جور دیگه بخونید و واستون نا آشنا باشه؟!😫😩
همین الان این مشکل واسه من پیش اومد..😐
گوگل که یاری نکرد، دیگه دست به دامن! بچه های سایت شدم.😆😂
+یعنی وقتی معنیشو فهمیدم، تو اون لحظه گفتم: پیــــــشے بیا منو بخـــــــــــــــــــــــور! 😇
چرا اینجوری شد؟ من که معنیشو میدونستم...
+خدایا خودمو به خودت میسپارم، هوامو داشته باش.😊😇
خیلی دارم زور میزنم که بتونم تا سه شنبه این کتابو تمومش کنم.
ولی انصافا درک و فهمش واسه همه آسون نیست! مخصوصا من :|
هر دوخطی که میخونم، دوباره بر می گردم چن خط بالاتر تا بفهمم چی به چیه!
ینی فقط ۱۵۰ صفحه :|
+دیشب حال بی بی بد شد، بردنش بیمارستان.
+امروز رفتیم ملاقاتشون الحمدلله بهتر بود.
+چرا تا وقتی یکی حالش بد میشه و خدا نکرده ناخوش میشه، دلمون براش تنگ میشه و برامون عزیزتر میشه؟!
چرا وقتی سالمن، بی وفا میشیم و خبری ازشون نمی گیریم؟
در زیارت امام حسین علیه السلام آمده است:
«السلام علیک یا وارث آدم صفوة اللّه، السلام علیک یا وارث نوح نبی اللّه...»
در این جملات اگر چه اسم انبیای الهی آمده و آنان به مثابه ی مورّث سالار شهیدان معرفی شده اند، لیکن وصف مذکور بعد از هر یک، نشانگر ویژگی میراث است؛ یعنی امام حسین علیه السلام وارث «صفوة» و برگزیده بودن آدم علیه السلام، «نبوت» نوح، «خلّت» و دوستی ابراهیم، «کلیم» بودن موسی،«روح اللّه» بودن عیسی، «حبیب اللّه» بودن پیامبر اکرم صلی اللّه علیه واله و سلم و «امیر المومنان» بودن علی علیه السلام بود.
بدین ترتیب، مجموع کمالات گذشته در یک جا جمع شده است؛ «آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داری»
+بخشی از کتاب «ادبِ فنای مقرّبان»
شرح زیارت جامعه ی کبیره
جلد دوم، صفحه ی ۹۴
دو سه ساعت دیگه فاتحه ی امروز و می خونیم، حالا یا از تمام وقتمون به نحو احسن استفاده کردیم، یا مثل من همه ی برنامه هاتون به هم میریزه و به بطالت میگذره!
امروز از ساعت هفت صب بیدار بودم! منی که معمولا این ساعت از روزو نمی بینم^_^
کور و نابینا نیستما! منظورم اینه که روزم از ساعت هفت شرو نمیشه :)
صب به اتفاق مادرم یه سر خونه مادر بزرگم رفتیم. تا دم غروب اونجا بودیم. موقع برگشت، ایقد خسته بودم که نزدیک بود تو اتوبوس ایستاده خوابم بره!
+چه جوریشو خودتون متصور بشین دیگه(منتظر نباشین همه چیزو بگم یکم از قوه ی تخیلتون استفاده کنین. با تشکر :) )
از وقتیم که بر گشتیم، سرم همش تو گوشیه!
+امروز از کتابخونه ی نزدیک خونه کتاب« ادبِ فنای مقربان» رو امانت گرفتم.
شرح زیارت جامعه ی کبیره ست.
مؤلف این کتاب، آیة الله جوادی آملی هستن.
+باید تا سه شنبه تمومش کنم!!!
۴۲۳ صفحه داره، فقط ۳۷ صفحشو خوندم.
توضیح: من معمولا اینجور کتابا رو، بخشای مهمشو یادداشت می کنم؛ واسه همین بیشتر از این نتونستم بخونم.